دستاوردهای سیاسی و فرهنگی روحانیت در مشروطه :
تاریخ معاصر ایران به نام «جنبش مشروطیت» مشهور شده، تحولات فرهنگی سیاسی بزرگی در میان روحانیت پدید آورد که قبل و بعد از آن تا ظهور انقلاب اسلامی بی سابقه بوده است. نخستین جلوه آن، حضور گسترده ای از مراجع و علمای شیعه ایران و عراق در این جنبش است که در تثبیت و تحکیم و تایید، یا نقد و رد آن کوشیدند. این امر موجب بحث و مناقشات فراوانی شد که ماحصل آن نگارش ده ها رساله سیاسی البته با مایه های علمی متفاوت در اثبات و ثمرات مشروطه یا رد و زیان های آن شد. این بحث ها نه تنها در بین خواص علما جریان داشت، بلکه روحانیون دیگری پا به این عرصه گذارده و با انتشار روزنامه به شرح و بسط ابعاد اندیشه مشروطه خواهی در میان توده مردم اقدام کردند. روزنامه های حبل المتین چاپ تهران، روح القدس، لوایح حاج شیخ فضل الله نوری از روزنامه های معروف تهران و روزنامه های انجمن مقدس ملی اصفهان، جهاد اکبر، الجناب در اصفهان، روزنامه های خیرالکلام و نسیم شمال در گیلان، و نیز نشریات نجف، دره النجف، الغری والعلم درنجف اشرف اززمره نشریات تاثیرگذاری بودند که در طول چهار سال پس از استقرار مشروطه در ایران انتشار یافتند.
علاوه بر اینها صدها نامه، اعلامیه، تلگراف و سخنرانی از مراجع و علمای برجسته طرفدار یا منتقد مشروطه در دست است که در مقاطع و مناسبت های مهم و گوناگون منتشر می شده که خود بالغ بر چند هزار صفحه می شود و در منابع گوناگون تاریخی این دوره پراکنده است. علاوه بر این، به منظور آشنایی با علوم و فنون جدید، دو مدرسه در نجف اشرف تحت نظارت عالیه آخوند خراسانی تاسیس شد که در آنها علاوه بر دروس قدیم، دروس جدید، تعلیمات نظامی و زبان فرانسه نیز تدریس می شد. تاسف آنکه این حرکت فرهنگی سیاسی که در مجموع ثمرات نیکویی در بر داشت و به شکوفایی تفکر سیاسی و تحول فرهنگی در میان روحانیون و جامعه انجامید، با فروکش کردن تب و تاب سیاسی در کشور و به ویژه پس از رحلت آخوندخراسانی روبه افول نهاد و تداوم نیافت.
آسیب شناسی جنبش مشروطه :
اهمیت آسیب شناسی نهضت مشروطیت:
واکاوی تاریخ نهضت مشروطیت و آشنایی با آسیبهای نهضت مشروطیت برای آموزش سیاسی ملی لازم است. شناسایی عوامل و دلایل انحراف و شکست نهضت مشروطیت برای پیشگیری از انحراف و شکست انقلاب اسلامی ضرورت دارد. بررسی و تحلیل شرایطی که زمینه بازگشت به گذشته را فراهم نمود و دستاوردهای نهضت را از بین برد و موجب شکلگیری «ترمیدور» در نهضت مشروطیت گردید برای هوشیاری و بیداری مردم و اجتناب و دوری از آن شرایط بر همگان واجب است. نظریة این واقعیت که همین آفات و آسیبها بود که موجبات از بین رفتن و نابودی نهضت مشروطیت را فراهم نمود، شناسایی و یادآوری آن آفات برای آسیبشناسی انقلاب اسلامی ایران و پیشگیری از نفوذ آسیبها و برنامهریزی برای آسیبزدایی، وظیفه مهم پژوهشگران و پاسخ به یک نیاز مبرم برای تداوم انقلاب اسلامی است.
آفات نهضت مشروطیت:
باید تاریخ نهضت مشروطیت راهمانطوری که بوده دید و درون حوادث ورخدادهای تاریخ مشروطیت، آفات و آسیبها را شناسایی نمود. تنها کسانی میتوانند نهضت مشروطیت را آسیبشناسی نمایند که این نهضت را خوب بشناسند و با واقعیتهای آن آشنا شوند. نگارش تاریخ واقعی و مستند مشروطیت گامی بلند درراه آسیبشناسی نهضت وشناسایی آفات آن است؛ زیرا تا واقعیتها خوب روشن نشودآسیبشناسی وعبرتگرفتن ازآنها امکانپذیرنیست. کسانی که مستقیم وبیواسطه حوادث ورویدادهای نهضت مشروطیت را مشاهده نموده وتحولات سیاسی- اجتماعی عصرمشروطیت را از نزدیک دیده و صلاحیت تفسیر و تحلیل رویدادهای سیاسی را دارند و صداقت و دلسوزی و اخلاص و دینگرایی آنان آشکاراست، میتوانند نهضت مشروطیت راآسیبشناسی نموده وآفاتش را بیان کنند ومردم ایران را درراه تداوم انقلاب اسلامی راهنمایی نمایند. امام خمینی(ره) چهرة بینظیر این میدان است، بنابراین تحلیلها و تفسیرهای صادقانه و علمی و تبیین آفات نهضت مشروطیت در سخنرانیها و آثار سیاسی ایشان بهترین منبع برای آسیبشناسی نهضت مشروطیت است. در این نوشتار برآنیم تا با الهام ازگنجینه بزرگ سیاسی رهنمودهای امام خمینی پیرامون مشروطیت، آفات و آسیبهای این نهضت را شناسایی و بیان کنیم.
1)
ادامه نیافتن نقش پیشگامی و رهبری روحانیت:
نهضت مشروطیت با رهبری مراجع تقلید نجف ، تهران و قم شکل گرفت و نقش برجسته و اصلی روحانیت در نهضت مشروطیت غیرقابل انکار است. دکتر عبدالهادی حائری در این زمینه مینویسد: «باور عمومی آگاهان به تاریخ ایران بدرستی آن است که مهمترین نیروی پشتیبان انقلاب مشروطیت همانا علما بودند. اگر آنان انقلاب را تأیید نمیکردند مسلّماً در نطفه خفه میشد. با اینکه این نقش مؤثر علما کاملاً آشکار است و جای بحثی در مورد نفوذ نوشتهها و سخنرانیهای آنان وجود ندارد، چنین به نظر میرسد که یک بررسی نقّادانه، نه ازفعالیتها و نه از اندیشههای مشروطهخواهانه علما هنوز به عمل نیامده است. انقلاب مشروطیت ایران تا اندازهای مورد بررسی قرار گرفته است، ولی تا سالهای اخیر توجّهی بسنده به بنیان فکری انقلاب نشده بود. نویسندگانی چند این نقصان را در تاریخ انقلاب ایران دریافتهاند... ولی اندیشههای با نفوذترین نیروی انقلاب مشروطیت، یعنی رهبران مذهبی، هنوز بدون توجه مانده است.»1
امام خمینی نقش پیشگامی روحانیت در مشروطیت را اینگونه بیان میدارند: «در قضیه مشروطه اینها بودند که جلو افتادند و مردم هم همراهی کردند با آنها.»2 درجای دیگر فرمودند: «ما این صدسال اخیر را که ملاحظه میکنیم هرجنبشی که واقع شده است از طرف روحانیون بوده است برضد سلاطین جنبش تنباکو، بر ضد سلطان آن وقت بود جنبش مشروطه بر ضد رژیم بود، البته با قبول داشتن رژیم میخواستند عدالت ایجاد کنند.»3. در جای دیگر چنین میفرماید: «این قیامهایی که در این صدسال شده است ازکی بوده؟ چند قیام در این صدسال؟ کی رأس اینها بوده؟ قیام تنباکو مرحوم میرزا بود. قیام مشروطه از نجف، آقایان نجف، از ایران، علمای ایران ایجاد کردند. این چند قیامی که شاهدش بودیم همه از علما بود»4 در جای دیگر فرمودند: «در جنبش مشروطیت هم همین طور بود که از روحانیون نجف و ایران شروع شد مردم هم تبعیت کردند.»5 در جای دیگر فرمودند: «در مشروطه دیدند که یک ملّا یا چند ملّا در نجف و چند معمّم و ملا در تهران اساس استبداد و حکومت خودکامهای که در آن وقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقرکردند»6 در جای دیگر فرمودند: «درجنبش مشروطیت همین علما دررأس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت»7
ازآفات بزرگ و خطرناک و آسیبهای زیانبار که پیامدهای ناگوار بسیاری برای نهضت مشروطیت داشت، پایان یافتن نقش پیشگامی و رهبری روحانیت بود. استمرار نیافتن و ناپایداری نقش رهبری روحانیت، صدمات زیادی به نهضت مشروطیت زد و انحراف و ناکامی آن را در پیداشت. منتفیشدن نقش رهبری و پیشگامی مراجع تقلید و روحانیت، نهضت مشروطیت را به کژراهه و بیراهه کشاند. شهید مطهری با عبرتگرفتن از آنچه در نهضت مشروطیت روی داد چنین هشدار میدهد: «انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود میباید باز هم روی دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد. اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکران بیفتد، یک قرن که هیچ، یک نسل که بگذرد اسلام به کلی مسخ میشود؛ زیرا حامل فرهنگ اصیل اسلامی در نهایت بازهم همین گروه روحانیون متعهد هستند.»8
2)
کنار گذاشتن و انزوای روحانیت:
علاوه بر اینکه پرچمداری و رهبری نهضت مشروطیت از دست روحانیت و علمای دینی خارج شد، دشمنان اسلام و روحانیت تلاش کردند روحانیون را از همة صحنههای اجتماع کنار بگذارند و تمام نقشها را از آنان بگیرند و آنان را بیاثر و خنثی کنند. بیرونراندن فقها و علمای بزرگ از میدانهایی که در آنها ایفای نقش مینمودند و محرومشدن مردم از رهنمودهای راهگشا و سازنده آنان زمینه را برای گمراهی مردم و انحراف نهضت فراهم کرد. چنانکه امام خمینی در این باره فرمودهاند: «هرچه به سر این ملت مظلوم در طول زمان پس از مشروطیت تا دوره آخر انتصابات ستمشاهی آمد به طور قاطع از مجلسهای فاسد بود که ملت در انتخابات نمایندگانش یا هیچ دخالت نداشت یا دخالت ناچیز داشت. روحانیون را یکسره از دخالت برکنار کردند و با توطئههای موذیانه و تبلیغات مسموم ملهم از غرب که توسط روشنفکران غرب و شرقزدگان خائن یا نفهم صورت میگرفت مجلس را ازنظر روحانیون و متدینین به گونهای ساخته بودند که دخالت درانتخابات از معاصی بزرگ و اعانت به ظلم و کفر بود و روحانیت به کلی از صحنه خارج شد و به انزوا کشیده شد و دست قلدران و شرق و غربزدگان باز شد و کشور را به آنجا کشاندند که دیدیم و دیدید!9. حضرت آیت الله بهجت در این باره میفرماید: «عجیبتر این است که مقدمات این مطالب و امضا و تاسیس مشروطه به دست علما فراهم شد و مجلس با وکلای آنچنانی آن هم با نظارت شش فقیه و... تشکیل شد ولی سرانجام کار به جایی رسید که به وکلای مجلس گفتند: یا باید عمامهها را از سر بردارید یا از مجلس بیرون بروید. وزیر دربار گفته بود وکلای معمّم به جای عمامه باید کلاه پهلوی بر سربگذارند»10. در جای دیگر فرمود: «در همان اوایل سلطنت پهلوی که فیصل (پادشاه) عربستان به ایران آمد زمانی که با رضاخان در درشکه سوار بودند و به سر مرز میرفتند رضا شاه به فیصل گفت: من با دو چیز بر اوضاع مردم مسلّط شدم، یکی با خلع سلاح عشایر و قبایل و دیگری با گرفتن نفوذ روحانیت از مردم.»11
3)
مهجوریت متمّم قانون اساسی پیرامون نظارت مجتهدان:
مجلس بیرون راندند و به سرملت، آن آوردند که دیدیم.»15
<**ادامه مطلب...**>
با تلاش و کوشش علما به پیشگامی شیخ فضلالله نوری برای سلامت مشروطیت و پیشگیری از انحرافات و نفوذ آفات، سرانجام لایحه «اصل نظارت مجتهدان» تنظیم گردید و توسّط اکثریت نمایندگان مجلس، پذیرفته و تصویب شد. براساس اصل دوم متمّم قانون اساسی برای همیشه باید قوانین موضوعه در مجلس قبل ازتأسیس در انجمن علمی مجتهدان به دقت بررسی گردد و اگر مخالف با احکام شرعیه بود کنار گذاشته شود.12 اما به زودی به وسیله بیدینان و لامذهبهای نفوذی و روشنفکر نمایان سکولار و غربزده کنار گذاشته شد و مهجور گردید و همین بیتوجهی به اصل نظارت فقیهان، راه انحرافات و آلودگیهای ویرانگر را گشود. امام خمینی(ره) در این باره در سال 1356 قبل از پیروزی انقلاب فرمودند: «مشروطیت، این نهضت از نجف شروع شد به دست علما، در ایران هم به دست علما بود... خوب متمّم قانون اساسی با زحمت علما درست شد لکن به متمّم قانون عمل نکردند. الآن این دولت ایران رسمی نیست قانونی نیست الآن این وکلای ایران قانونی و رسمی نیستند به حسب قانون اساسی این مجلس ایران الآن رسمی نیست، مجلس ایران به حسب قانون اساسی باید پنج نفر از فقها ناظر بر آن باشند حالا یک نفرش هم هست؟ اصلاً نظارتی درکار هست؟ اصلاً وکالتی درکار هست؟ یا نصب است؟ دیگر نصب است.13 در جای دیگر درتحلیل رویدادهای مجالس مشروطیت فرمودند: «درحالی که اگر در هر شهری و استانی چند نفر مؤثر، افکار مثل مرحوم مدرس شهید را داشتند مشروطه به طور مشروع و صحیح پیش میرفت و قانون اساسی با متمّم آن که مرحوم حاج شیخ فضل الله در راه آن شهید شد، دستخوش افکار غربی و دستخوش تصرفی که در آن شد نمیگردید و اسلام عزیز و مسلمانان مظلوم ایران آن رنجهای طاقتفرسا را نمیکشیدند به دنبال خروج روحانیون یا به عبارت دیگر، اخراج آنان از صحنه عموم متدینین از هر قشر از اقشار، چه فرهنگی، چه کارگری، چه اداری، چه بازاری و چه غیر اینها نیز از دخالت کناره گرفتند یا برکنارشان کردند و آن شد که شد!. اکنون ما باید از آن توطئهها و مفاسدی که از انزوای متدینین پیش آمد و سیلیای که اسلام و مسلمین خوردند عبرت بگیریم و بدانیم و بفهمیم که نظام اسلام و اجرای احکام آسمانی آن و مصالح ملت و کشور اسلامی و حفظ آن از دستبرد اجانب بستگی به دخالت اقشار ملت، به ویژه روحانیون محترم و مراجع معظّم، دارد.»14 با عبرتگرفتن از سرنوشت اصل نظارت در عصر مشروطیت، در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران «شورای نگهبان» در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران جای گرفت و زمانی که برخی در توطئه تضعیف شورای نگهبان قرارگرفتند، امام خمینی در پیامی نوشتند: «معلوم نیست درصدر مشروطیت در دوره اول با فقهای ناظر به قوانین به این نحو عمل شده باشد. در آن زمان به تدریج فقها را از
هر خاستگاه و جایگاه فکری و فلسفی برای مشروطه قائل شویم، واقعیت آن است که جنبشی که در
نوشته شده در پنج شنبه 88/12/13ساعت
12:34 عصر توسط یوسف جون
نظرات ( ) |
|