اخبار دنیای عشق
نمیدانم پس از مرگم چه خواهم شد؛ نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب دیدگان خفته را آزرده تر سازد بدین سان بشکند دائم: سکوت مرگ بارم را خدا حافظ همین حالا،همین حالا که من تنهام خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام خداحافظ کمی غمگین،به یاد اون همه تردید به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید اگه گفتم خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده است نه اینکه می شه باور کرد دوباره آخر جاده است خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا...
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |